مولانا سید ابو الحسن بن محمد بن سید علیشاہ کشمیری از علمای مشهور فقه و اصول بود. وی در روز جمعه ۱۷ ربیع الاول ۱۲۶۰ ه ق در لكنهو متولد شد و جمله «خورشید علم» ماده تاریخ اوست.
تحصیلات ابتدایی را در محضر پدر کسب کرد، پدرش در این باره توجه خاصی به او داشت، مثلا وقتی برای نماز شب برمی خاست، فرزند خود را نیز برای مطالعه بیدار می کرد و بعد از فراغت از عبادتش به او درس می داد. کودک نه ساله بود که پدرش را از دست داد، ولی برای ادامه تحصیل، به استادان دیگر رجوع کرد و در چهارده سالگی تحصیلات خود را به کمال رسانید.
کتاب مفصل عقاید و کلام را نزد سلطان العلماء سید محمد و فقه و اصول را در محضر ممتاز العلماء سید محمد تقی خواند. در حین درس و مطالعه به بحث و مباحثه می پرداخت و آن قدر با استعداد و نطاق بود که مباحث او گاهی تا دو روز به طول می انجامید و اساتید خود را وادار به مطالعه بیشتر میکرد.
فردی زاهد و با تقوا و خطیبی آگاه و مشهور بود، در فقه و اصول تألیفاتی داشت که مورد تقدير ممتاز العلماء قرار گرفت. مفتی محمد عباس به این شاگرد خاص خود افتخار میکرد و سرانجام وقتی میخواست به کلکته برود برای خداحافظی به لکنهو رفت و از دیدار شاگرد خود بسیار خوشحال شد. سید ابو وقتی در کنار مفتی محمد عباس می نشست، مردم به این دو نفر به دیده احترام می نگریستند و می گفتند مجلس نورانی است؟
وی وقتی بیست و دو ساله بود، مفتی عباس می خواست در کتاب شریعت اغرا تجدیدنظر کند. با تعداد زیادی از اهل علم مشورت کرد و آنها نظراتشان را بیان داشتند اما سید ابو عادت داشت که فکر و تأمل کند و مفتی عباس هم بدون تأمل، گفته های او را ضبط می کرد.
می گویند قبل از بلوغ مبلغ چهارصد روپیه ذخیره داشت و آن را به کسی قرض داد، اما آن شخص پس نداد و او از حق خود گذشت. وی بعد از آن که به سن بلوغ رسید، در سال ۱۲۸۳ هق به حج رفت.
در «سیف صارم» چنین آمده است: ... چون شخصی بسیار محتاط بود، هیچگونه مسأله ای را | امضا نمی کرد.
علاوه بر صفات حسنه، رفتارش با طلاب مهربانتر از پدر بود، اگر کسی حتی به طور اشاره و کنایه غیبت کسی را می کرد، او را از این کار باز می داشت. مؤمنان فقیر را حقیر نمیشمرد و درباره کمک به نیازمندان، عذر و بهانه ای نمی آورد.
در ماه مبارک رمضان و عید فطر به اله آباد می رفت و در آن جا نماز جمعه و جماعت برگزار می کرد. بعد از نماز در مجالس روضه خوانی شرکت می جست و در این گونه مجالس آنقدر گریه میکرد که بینندگان را هم به گریه وامی داشت. شبهای جمعه به حسينيه غفران مآب برای فاتحه خوانی می رفت و طلاب را هم با گفتار بسیار شیرین به این کار ترغیب می کرد.
وی فرشته ای به صورت انسان بود و در اخلاق، اخلاص، ایمان، عمل صالح و علم در ردیف اصحاب رسول غیه و ائمه علی به شمار می رفت.
علامه کنتوری می نویسد که (سوانح علامه) در سال ۱۳۸۹ هق مدرسه ایمانیه را بنیاد نهاد اما بعد از چند ماه تعطیل شد و از ناراحتی به فکر ترک وطن افتاد تا به عراق برود، اما ناامید نشد و چندین مدرسه دیگر را تأسیس کرد که دو تا از آنها هنوز دایر است. یکی با کمک میرزا محمد عباس خان به نام مدرسه ناظمیه که مرحوم در زندگی خود آن را به نجم العلماء تحویل داده بود، دومی با کمک وقف حسین آباد در سال ۱۸۹۴م ساخته شد و به نام مدرسه سلطان المدارس مشهور است.
دروس فقه و اصول را به خوبی تدریس می کرد به طوری که محیط علمی نجف و کربلا در چشم مجسم می شد. در ۱۴ رمضان ۱۳۱۲ ه ق به طور ناگهانی برای ششمین بار تصمیم گرفت که به عراق سفر کند، مردم مانع این کار شدند ولی او قبول نکرد.
سرانجام در ۲۴ محرم سال ۱۳۱۳ ه ق در روز چهارشنبه، بامداد در کربلای معلا درگذشت، سید باقر بر جنازه اش نماز خواند و در نزدیکی زینبیه کنار مقبره کابلين حجرة نواب به خیاک سپرده شد.
فرزندان
عبارتند از:
1- سید زین العابدین فوت شده در کربلا ۱۳۱۳ ه ق
۲- سید محمدجعفر درگذشته به سال ۱۳۱۰ ه ق
3- سید محمد باقر فوت شده در کربلا ۱۳۴۶ ه ق
۴- سید محمد هادی فوت شده در کربلا ۱۳۵۷ ه ق.
شاگردان
شاگردان او عبارتند از:
۱- ثانی علم الهدی سید علامه مرتضی
۲- محمد صادق کهجوی
٣- نجم العلماء نجم الحسن
۴- ظهير العلماء سید عابد حسین بهیک پوری
۵- نظير حسن بهیک پوری
۶- سبط حسین کربلایی جونپوری اجتهادی
۷۔ سید محمد کاظم کشمیری
۸۔ سید مهدی حسن
۹- سید احفاد الحسن، بهیرہ غازی پور
۱۰۔ سید محمدعلی
و دیگر شاگردان.